[اَ] (ع اِ) پدر. باب. والد. بابا :

[اَ] (اِ) سنبل الطیب. (مخزن الادویه).

[اَب ب] (ع مص) ساز کردن. بسیج کردن. بسیجیدن (رفتن را). ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن. (تاج المصادر بیهقی). ساز رفتن کردن و بازآمدن. || مشتاق وطن شدن. آرزومندی زادبوم. || بساختن کاری را. (زوزنی). || دست بردن (بشمشیر). دست بشمشیر زدن ازبهر کشیدن. (تاج المصادر بیهقی). || جنبانیدن. اِبابت. اِباب.

[اَب ب] (ع اِ) گیاه. عشب. علف که چهاروا و بهائم خورد. آنچه از زمین روید. سبزه. || چراگاه. مَرعی. مرتع. گیاه زار. چمن.

[اَب ب] (اِخ) نام شهرکی به یمن.

[اِ ب ب] (اِخ) نام قریه ای از قراء ذوجبله به یمن.

( اَ) [ ع. ] (اِ.) ۱- پدر، ج. آباء. ۲- کشیش.

(اسم) [عربی، جمع: آباء] [قدیمی] [ab] پدر.

ابو، باب، بابا، پدر، والد ≠ ابن، ام

آب یک ترکیب معدنی، شفاف، بی‌مزه، بدون بو و تقریباً بی‌رنگ است که مادهٔ اصلی تشکیل دهندهٔ هیدروسفر کره زمین و مایعات موجود در همهٔ موجودات زنده شناخته شده‌است (که به عنوان حلال عمل می‌کند). با اینکه آب هیچ نوع کالری یا مواد مغذی آلی ندارد، وجودش برای همه اَشکال شناخته شدهٔ حیات، الزامی است و در صورت اتمام آن، حیات روی کره زمین پایان می‌یابد. فرمول شیمیایی آن H2O است؛ به این معنی که هر یک از مولکول‌های آن، حاوی یک اکسیژن و دو اتم هیدروژن است که توسط پیوندهای کووالانسی به هم متصل شده‌اند. دو اتم هیدروژن با زاویه ۱۰۴٫۴۵ درجه به یک اتم اکسیژن متصل می‌شوند.