[اِ حَ] (ع مص) اباحه. مباح کردن. حلال کردن. جائز داشتن. روا شمردن. حلیت. جواز. روائی. دستوری. رخصت. مقابل حَظْر و تحریم و منع :

(اِ حَ) [ ع. اباحه ] (مص م.) ۱- حلال کردن، روا دانستن. ۲- جایز. ۳- به تکلیف اعتقادی نداشتن و انجام محّرمات را جایز دانستن.

جایز شمردن، جواز، حلال کردن، روایی، مباح دانستن ≠ تحریم

اِباحه از ریشهٔ «بَوح» و «بُؤوح» به‌معنی اجازه دادن است و به فعلی گفته می‌شود که بر اِتیان و ترک آن، پاداش و کیفری بار نیست. اباحه از مفاهیم پراهمیت در فقه، شریعت، و حقوق اسلامی است. اباحه یعنی اجازهٔ تملک. این اجازه را گاهی مقنِّن مستقیماً می‌دهد؛ مانند اجازهٔ تملک مباحات در مادهٔ ۱۴۷ قانون مدنی، و گاهی شامل قصد و انشای مالک است؛ مثل نثار مال در عروسی یا اذن در نهادن سرِ تیر بر سرِ دیوار که مصداق اباحهٔ تملک منافع است.

واژه های نزدیک