[اَ بَ] (ع ص، اِ)(1) استمرار وجود در زمانهای مقدرهء غیرمتناهیه در مستقبل، چنانکه ازل استمرار وجود است در زمان ماضی غیرمتناهی. (تعریفات جرجانی). استمرار وجود در ظرف آینده. زمانه ای که نهایت ندارد. زمانی که آنرا نهایت نباشد. همیشه. دائم. جاودان. جاویدان. همیشگی. آخر آخر. || چیزی که نهایت و آخر ندارد. (تعریفات جرجانی). || روزگار. دهر. زمانه.

[اَ بَدد] (ع ص) مرد بزرگ جثه. مردی که دو ران از هم گشاده نهد در رفتن از فربهی. || اسبی که دو دست او از هم دور و گشاده سینه بود. || جولاهه. مؤنث: بَدّاء.

[اَ بَ] (ع مص) خشم گرفتن. || رمیدن.

[اِ بِ] (ع ص) آنچه زاید بسالی پرستار یا ماچه خر. داه، کنیزک، ماده خر بسیارزاینده. || خر مادهء رمنده.

[اَ بِ] (ع ص) رمنده. وحشی. متوحش. تور.

[اُبْ بَ] (ع ص، اِ) جِ آبِدَه. مثل اوابد.

(اَ بَ) [ ع. ] (اِ.) ۱- زمانی که آن را نهایت نباشد، همیشه جاوید. مق ازل. ۲- قدیم، ازلی. ؛حیات ~ زندگی جاوید.

(اسم) [عربی، جمع: آباد] [abad] ۱. زمان آینده که نهایت ندارد. ۲. (صفت) همیشه؛ جاوید؛ دائم. ۳. [قدیمی] دهر؛ روزگار.

ازلی، دایم، قدیم، همیشه ≠ ازل

نابود کردن , از بين بردن , خنثي نمودن , برانداختن , بکلي نابودکردن , منهدم کردن , منقرض کردن , دفع افات کردن , بنظر امدن , نمودن , مناسب بودن , وانمود شدن , وانمود کردن , ظاهر شدن