نمونه

نمونه، مقدار کمی از یک ماده یا جسم که برای تعیین نوع همه آن ماده برداشته میشود، مانند مقدار کمی از ادرار برای تجزیه یا تکه ای از بافت برای...

نمونه ، مسطوره ، فرد ، شخص .نمونه .

نمونه

نمونه ،اسطوره ،فرد،شخصقانون ـ فقه : نمونهبازرگانى : نمونه

فرهنگ لغات عمومي
نمونه
فرهنگ لغات الکترونيک
نمونه
فرهنگ لغات عمران و معماري
نمونه
فرهنگ لغات مکانيک
نمونه
فرهنگ لغات مهندسي صنايع
نمونه، نمونه فرعی، نمونه برای آزمایش، قطعه آزمایشی
فرهنگ لغات مهندسي شيمي
آزمونه
فرهنگ لغات بازرگاني و تجارت
نمونه
فرهنگ لغات دامپزشکي
نمونه، نمونۀ بیولوژیکی
فرهنگ لغات پزشکي
نمونه ، مقدار کمی از یک ماده یا جسم که برای تعیین نوع همه آن ماده برداشته میشود، مانند مقدار کمی از ادرار برای تجزیه یا تکه ای از بافت برای آزمایش ریزبینی. نمونه تحلیل رفتگی، نمونه ای است که ساختمان خاصی مانند رگهای خونی را نشان میدهد و پس از تزریق مداوم یک ماده در آن دستخوش تغییر و انهدام ناشی از آن ماده شده است. .‎corrosion s
فرهنگ لغات علوم سياسي
نمونه
فرهنگ لغات مهندسي متالورژي
نمونه
فرهنگ لغات علوم پايه
آزمونه

عمومی :
a specimen of one's signature
نمونه امضا
متالورژی:
charpy specimen
نمونه شارپی
عمومی :
compression specimen
نمونه آزمایش فشاری
مهندسی عمران و معماری:
compression specimen
نمونۀ آزمایش فشاری
عمومی :
compression test specimen
نمونه آزمون فشاری
برق قدرت و مخابرات:
compression test specimen
نمونه آزمون فشاری
متالورژی:
compression test specimen
نمونه آزمون فشاری

an example regarded as typical of its class(n)

Synonyms: specimen

Hypernyms: example illustration instance representative

a bit of tissue or blood or urine that is taken for diagnostic purposes(n)

Synonyms: specimen

Hyponyms: cytologic specimen

Hypernyms: sample

Examples: they collected a urine specimen for urinalysis

Specimen may refer to:

واژه های نزدیک