جاگذاری ، فاصله
ليدر گذاري
فاصله بندی
حد فاصل
فاصلهگذاری
فاصله بندی
فاصله گذاري ، مراعات فواصل .فاصله گذاري، فاصله .
فاصله گذاري . مراعات فواصل
در فواصل مساوى ،فاصله گذارى ،فاصله ،مراعات فواصلعلوم مهندسى : تقسيم بندىمعمارى : فاصله بندى
فرهنگ لغات عمومي
فاصله گذاری
فرهنگ لغات رايانه
فاصله گذاری
فرهنگ لغات الکترونيک
فاصله
فرهنگ لغات عمران و معماري
فاصله بندی
فرهنگ لغات مکانيک
فاصله
فرهنگ لغات علوم سياسي
فاصلهبندی
فرهنگ لغات مهندسي متالورژي
فاصلههای تکرار
مهندسی کامپیوتر:
automatic line spacing
فاصله گذاری خودکار سطر
عمومی :
barrier spacing
فاصله بین موانع ، مرزبندی کردن
زمین شناسی:
basal spacing
فاصله بندی قاعده ای
زمین شناسی:
borehole spacing
فاصله بندی گُمانه
عمومی :
buttress spacing
دوری محورهای پشت بندها
برق قدرت و مخابرات:
channel spacing
فاصله کانال
برق قدرت و مخابرات:
close – electrode spacing
فاصله کوچک الکترودها
برق قدرت و مخابرات:
coil spacing
فاصله سیمپیچ
برق قدرت و مخابرات:
conductor spacing
فاصله رسانا
the time between occurrences of a repeating event(n)
Synonyms: spacing
Hypernyms: rate
Examples: some women do not control the spacing of their children
the property possessed by an array of things that have space between them(n)
Synonyms: spacing
spatial arrangement
Hyponyms: compactness
concentration
denseness
density
dispersion
distance
distribution
openness
tightness
Hypernyms: arrangement
placement
Spacing may refer to: