زمین باتلاقی

پوست انداختن ، توده ای از بافت مرده در نسج زنده یا نسج مرده ای که از بافت زنده مشتق می شود

زمین باتلاقی

انداختن ، ضربه سنگين زدن . پوست مار ، پوسته خارجي ، پوست ، سبوس ، پوست دله زخم ، پوسته پوسته شدگي ، پوست لجن زار ، لجن ، باتلاق ، نهر، انحطاط، در لجن گير افتادن، پوست ريخته شده مار،

لجن زار. لجن.باتلاق.نهر. انحطاط. در لجن گيرافتادن.پوست ريخته شده مار. پوست مار. پوسته خارجي .پوست.سبوس.پوست دله زخم.پوسته پوسته شدگي .پوست انداختن.ضربه سنگين زدن

لجن زار،باتلاق ،نهر،انحطاط،در لجن گير افتادن ،پوست ريخته شده مار،پوست مار،پوسته خارجى ،سبوس ،پوست دله زخم ،پوسته پوسته شدگى ،پوست انداختن ،ضربه سنگين زدن

فرهنگ لغات عمومي
مرداب،باتلاق،باطلاق،سیاه اب تولک،پوست،موی،پوسته،پوستک توده ی بافتمرده،مرده بافت،سیاه اب
فرهنگ لغات عمران و معماري
شُرّه کردن
فرهنگ لغات پزشکي
پوست انداختن، توده ای از بافت مرده در نسج زنده یا نسج مرده ای که از بافت زنده مشتق میشود.
فرهنگ لغات مهندسي کشاورزي
آبراهه

مهندسی عمران و معماری:
impending slough
در آستانۀ شیره‌دهی

necrotic tissue; a mortified or gangrenous part or mass(n)

Synonyms: gangrene slough sphacelus

Hyponyms: clostridial myonecrosis cold gangrene dry gangrene emphysematous gangrene emphysematous phlegmon gangrenous emphysema gas gangrene gas phlegmon mumification necrosis mummification progressive emphysematous necrosis

Hypernyms: pathology

cast off hair, skin, horn, or feathers(v)

Synonyms: exuviate molt moult shed slough

Hyponyms: desquamate peel off

Hypernyms: cast cast off drop shake off shed throw throw away throw off

Examples: our dog sheds every Spring

a hollow filled with mud(n)

Synonyms: slough

Hypernyms: bog peat bog

a stagnant swamp (especially as part of a bayou)(n)

Synonyms: slough

Hypernyms: swamp swampland

any outer covering that can be shed or cast off (such as the cast-off skin of a snake)(n)

Synonyms: slough

Hypernyms: cover covering natural covering