اسلايد

لغزش

لغزیدن

ریزش

واریز

لغزه

تیغه ، تکه ای از شیشه یا ماده شفاف دیگر که نمونه های تهیه شده جهت آزمایش میکرسکپی را روی آن قرار می دهند

لغزش

تلفظ حرفي به حرف ديگري ، لغزنده ، سرخونده ، پس وپيش رونده ،لغزيدن ،سريدن . لغزش ، سرازيري ، سراشيبي ، ريزش ، سرسره ، کشو ، اسباب لغزنده ، سورتمه ، تبديلسر، ريزش، کشو، سريدن، سراندن .

لغزش.سرازيري.سراشيبي.ريزش.سرسره.کشو. اسباب لغزنده.سورتمه.تبديل تلفظ حرفي به حرف ديگري .لغزنده.سرخونده.پس وپيش رونده.لغزيدن.سريدن

حرکت از پهلو،ليزخوردن از پهلو( با کنترل راننده)،اسلايد( شفاف)،سرسره گهواره توپ ،صفحه لغزنده ،چهارچوب ،ريل لغزنده ،خط کش ،طوقه لغزنده ،لغزش ،سرازيرى ،سراشيبى ،ريزش ،سرسره ،کشو،اسباب لغزنده ،سورتمه ،تبديل تلفظ حرفى به حرف ديگرى ،لغزنده ،سرخونده ،پس وپيش رونده ،لغزيدن ،سريدن ،سراندنعلوم مهندسى : لغزيدنکامپيوتر : اسلايدورزش : ليزخوردن از پهلوعلوم نظامى : غلاف متحرک

فرهنگ لغات عمومي
(عمل) سر خوردن،سر فروریزی،ریزش،سرسره،غلتگاه،کشو
فرهنگ لغات رايانه
اسلاید
فرهنگ لغات عمران و معماري
لغزش
فرهنگ لغات مکانيک
لغزیدن
فرهنگ لغات اقتصاد و بانکداري
سقوط قیمت ها
فرهنگ لغات دامپزشکي
لام میکروسکوپ
فرهنگ لغات پزشکي
تیغه ، تکه ای از شیشه یا ماده شفاف دیگر که نمونه های تهیه شده جهت آزمایش میکرسکپی را روی آن قرار میدهند.
فرهنگ لغات حسابداري
سقوط قیمت ها
فرهنگ لغات مهندسي متالورژي
کشویی
فرهنگ لغات تربيت بدني
حرکت از پهلو لیزخوردن از پهلو (با کنترل راننده)

زمین شناسی:
angle of slide
زاویۀ لغزش
عمومی :
azimuth adjustment slide rule
خط کش محاسبات تنظیم گرا
عمومی :
back slide
لغزش به عقب ، منحرف شدن از مسیر
حقوق :
back slide
مرتد شدن
تربیت بدنی:
back slide
شناورشدن روی آب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن
مهندسی مکانیک:
blanking slide
حدیده
عمومی :
bottom slide
لغزنده زیرین
مهندسی مکانیک:
bottom slide
لغزنده زیرین
برق قدرت و مخابرات:
calibrated slide wire
سیم لغزان درجه‌بندی شده
زمین شناسی:
circular slide
زمین لغزۀ دایره ای
متالورژی:
cold- blast slide
شیر هوای دم سرد
متالورژی:
compound slide
کشوی مرکب

a small flat rectangular piece of glass on which specimens can be mounted for microscopic study(n)

Synonyms: microscope slide slide

Hypernyms: plate glass sheet glass

PartHolonyms: cover glass cover slip section

move obliquely or sideways, usually in an uncontrolled manner(v)

Synonyms: skid slew slide slip slue

Hyponyms: side-slip skid submarine

Hypernyms: glide

Examples: the wheels skidded against the sidewalk

(geology) the descent of a large mass of earth or rocks or snow etc.(n)

Synonyms: slide

Hyponyms: avalanche landslide landslip

Hypernyms: descent

to pass or move unobtrusively or smoothly(v)

Synonyms: slide slither

Hypernyms: go locomote move travel

Examples: They slid through the wicket in the big gate

(music) rapid sliding up or down the musical scale(n)

Synonyms: slide swoop

Hypernyms: glissando

Examples: the violinist was indulgent with his swoops and slides

move smoothly along a surface(v)

Synonyms: slide

Hypernyms: displace move

Examples: He slid the money over to the other gambler

plaything consisting of a sloping chute down which children can slide(n)

Synonyms: playground slide slide sliding board

Hypernyms: plaything toy

PartMeronyms: playground

PartMeronyms: playground

PartMeronyms: playground

the act of moving smoothly along a surface while remaining in contact with it(n)

Synonyms: coast glide slide

Hyponyms: sideslip skid slip snowboarding

Hypernyms: motion move movement

Examples: his slide didn't stop until the bottom of the hill the children lined up for a coast down the snowy slope

a transparency mounted in a frame; viewed with a slide projector(n)

Synonyms: lantern slide slide

Hypernyms: foil transparency

PartHolonyms: positive

sloping channel through which things can descend(n)

Synonyms: chute slide slideway sloping trough

Hyponyms: coal chute runway water chute

Hypernyms: gutter trough

PartHolonyms: skid