توفال

توفال

شکافتن ، ضربه شديد . ميله پشت صندلي ، کفل ، دنده ها ، توفالي ، باريک، ميله ميله ،زدن ، پرتاب شدن ، تخته باريک ، لوحه سنگ باريک ، توفال ، سراشيبي يا نماي بام ، ميله ، چوب مداد ،

تخته باريک.لوحه سنگ باريک.توفال.سراشيبي يانماي بام.ميله.چوب مداد. ميله پشت صندلي.کفل .دنده ها. توفالي.باريک.ميله ميله.زدن.پرتاب شدن.شکافتن.ضربه شديد

تخته نازک ،تخته باريک ،لوحه سنگ باريک ،توفال ،سراشيبى يا نماى بام ،چوب مداد،ميله پشت صندلى ،کفل ،دنده ها،توفالى ،باريک ،ميله ميله ،زدن ،پرتاب شدن ،شکافتن ،ضربه شديدعلوم مهندسى : تخته باريکعلوم دريايى : پاره پاره شدن چادر

فرهنگ لغات عمومي
توفال،تخته نازک،تخته باریک
فرهنگ لغات عمران و معماري
نوار
فرهنگ لغات مکانيک
توفال

مهندسی صنایع:
slat conveyor
نقاله زنجیری مسطح، نقاله تخت

a thin strip (wood or metal)(n)

Synonyms: slat spline

Hyponyms: fin lag lath louver louvre splat stave

Hypernyms: strip

PartMeronyms: venetian blind

PartMeronyms: venetian blind

PartMeronyms: venetian blind

equip or bar with slats(v)

Synonyms: slat

Hypernyms: furnish provide render supply

Examples: Slat the windows

close the slats of (windows)(v)

Synonyms: slat

Hypernyms: close shut

Slat, slats, or SLAT may refer to: