[اِ تِ] (ع مص) بنده گرفتن. (زوزنی). ببنده گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). بنده گرفتن کسی را. بنده کردن. طلب بندگی کردن. شخصی را بردهء خود قرار دادن (اصطلاح فقه). || تُنُک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تُنُک گردیدن. (منتهی الارب). || فرورفتن، چنانکه آب در زمین: استرق الماء؛ فرورفت آب بر زمین مگر اندک. (منتهی الارب).