[اِ رَ] (ع مص) رجوع به اجاره شود.

[اِ رَ] (ع مص) رهانیدن. (منتهی الارب). بفریاد رسیدن. || زینهار دادن. (لغت نامهء مقامات حریری). زنهار دادن. (تاج المصادر) (منتهی الارب). || بجنبانیدن از راه. (تاج المصادر). عدول کنانیدن: اجاره عن الطریق؛ برگردانید او را از راه. (منتهی الارب). || اجارَ المتاع؛ در ظرف کرد متاع را. (منتهی الارب). || اجار الرّجل اجاره؛ بدرقه گردید مرد را. (منتهی الارب). || بمزد دادن خانه و جز آن. || کراء. کرایه بمُزد. || منفعت. || مزدوری که کسی را میدهند. مزدوری که بکسی دهند. اجیر داشتن. (مؤید الفضلاء).

[اَ/اِ/اُ رَ] (ع اِ) پاداش عمل. (منتهی الارب).