[اِ تِ] (ع مص) بسته شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ناتوان شدن بسخن گفتن. عاجز شدن در سخن. بسته گردیدن بر کسی سخن و ناتوانی از فصیح گفتن: استعجم علیه الکلام. || خاموش گشتن از پاسخ سائل: استعجم عن جواب السائل. || قادر نشدن بر قرائت جهت غلبهء خواب. (منتهی الارب). || بسته و مبهم شدن کلام.

فرهنگ معین

استعجام

(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) ۱- پوشیده شدن. ۲- ناتوان شدن به سخن گفتن، عاجز شدن در سخن. ۳- خاموش گشتن از پاسخ سایل ۴- بسته و مبهم شدم کلام.

فرهنگ عمید

استعجام

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [estejām] ۱. عاجز شدن در سخن؛ ناتوان شدن در سخن گفتن. ۲. فروماندن در پاسخ دادن به پرسش کسی.