[اِ تِ] (ع مص) حلال ساختن. || حلال پنداشتن. حلال شمردن. حلال داشتن. (تاج المصادر بیهقی). بحلال داشتن. (زوزنی): استحلال حرام؛ حلال داشتن حرام. || حلال کردن خواستن. حلالی خواستن. (تاج المصادر بیهقی). بحلی خواستن.

فرهنگ معین

استحلال

(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)حلالی طلبیدن.

فرهنگ عمید

استحلال

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [estehlāl] ۱. حلالیت خواستن. ۲. مباح دانستن؛ حلال دانستن.

استحلال یعنی حلال ساختن این اصطلاح در فقه مسلمانان رواج دارد که معانی مختلف دارد حلال شمردن و حلال کردن و حلالیت طلب کردن.