( اَ) [ په. ] (حراض.)۱ - علامت مفعول غیر - صریح یا باواسطه. ۲- علامت ابتدا و آغاز. ۳- در، اندر. ۴- برای، بهر، به سبب. ۵- نسبت به، در مقایسه با. ۶- به دلیل، به علت. ۷- در، اندر. ۸- از سویی، از طرف. ۹- به جای، در عوض.

دیده و دندان (اَ. دِ. وَ. دَ)(ق.) با کمال میل و رغبت.

( اِ ) (اِ.)(عا.) گریه، زاری. معمولاً با ترکیب اِز و جِز می‌آید.

پای درآوردن (~. دَ. وَ دَ) (مص م.) ۱- شکست دادن، از بین بردن. ۲- بی نهایت خسته کردن.