[اِ پَ] (اِ) دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان). حرمل. (تاج العروس) (تحفهء حکیم مؤمن). حرمل احمر. حرمل عامی. حرمله. اسفند. سپند. سِبَنْج(1) و گیاه آن دانه، رَضرضه است. (بحر الجواهر) :

[اِ پَ] (اِخ) رودخانه ای است که به بحر خزر ریزد و محل صید ماهی باشد. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 16).

[اِ پَ] (اِخ) (میرزا...) یا (امیر...) ابن قرایوسف. وی بعد از فوت پدر قلعهء بایزید را در حوالی رود ارس که نفایس بیشمار و ذخیره های بسیار قرایوسف بدانجا بود، بتصرف درآورد و بعضی از مردم خود را در آنجا مضبوط کرد و در این زمان شاهرخ میرزای تیموری کمند همت بر کنگرهء تسخیر قلعهء بایزید انداخته بیست وسوم جمادی الاول سال 824 ه . ق. در حوالی آن حصار نزول اجلال فرمود و کس فرستاد کوتوال را به اطاعت و انقیاد دعوت کرد و آن مردم از تسلیم قلعه سر باززده لشکر قیامت اثر، آغاز افروختن نیران جنگ و انداختن تیر و سنگ کردند و محصوران بعزم ممانعت و محاربت پیش آمده زمان کوشش از صباح تا نماز دیگر امتداد داشت و در آخر همان روز که بحقیقت وقت غروب آفتاب دولت مخالفان بود، جنود ظفرورود رخنه ها در دیوار باغ بایزید انداخته بتأیید الهی پیکر فتح و ظفر جلوه گر گشت و غنایم بسیار نصیب چریک ظفرشعار شده رایت آفتاب اشراق به صوب ییلاق الاباغ در حرکت آمد. (حبیب السیر جزو3 از ج3 ص 197 و 198). و رجوع به مجالس المؤمنین شود.