[اَ سَ دُلْ لاه] (ع اِ مرکب) شیر خدا. || (اِخ) لقب حمزه بن عبدالمطلب عمّ رسول (ص). (امتاع الاسماع ص 154). || لقب علی بن ابیطالب علیه السلام :
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (میر...) امیر علیشیر نوائی گوید: جوانی خوش طبع است. این معما به اسم کدا و امین، او راست:
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (خان) پسر عم مرحوم میرزا جهانگیرخان. یکی از آزادی طلبان. او در سن بیست وپنج سالگی در روز بمباران مجلس شورای ملی بقصد گرفتن توپ از قزاق از مجلس شورای ملی بیرون آمد و کشته شد.
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (سید...) آملی. از سادات و امرای طبرستان. رجوع بحبیب السیر جزو 2 از ج 3 ص 112 و 113 شود.
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن ابوالقاسم بن محمدباقربن عبدالرضابن شمس الدین محمد شوشتری دزفولی. نوادهء عم شیخ مرتضی انصاری. ملقب به امین الواعظین. مولد بسال 1271 ه .ق . و وفات بسال 1352 ه .ق . در تهران. او راست: اصطلاحات العلوم، در اصطلاحات علوم قدیمه از قبیل ادبیات عرب و منطق و کلام و فلسفه و جز آن و تذکره العروض. رجوع به الذریعه ج 2 ص 123 و ج 4 ص 40 شود.
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن (حاج) اسماعیل شوشتری دزفولی کاظمی. فقیه اصولی محقق مدقق متتبع. از اکابر علمای امامیه در اوایل قرن سیزدهم هجری از تلامذهء آقاباقر بهبهانی و سیدمهدی بحرالعلوم و پدر زن شیخ جعفر کاشف الغطاء. و اجازهء روایت هم از ایشان داشت و سیدعبدالله شبر نیز از او اجازه داشته است. او راست: 1 - کشف القناع عن وجوه حجیه الاجماع که در تهران بچاپ سنگی رسیده است. 2 - اللؤلؤ المسجور فی معنی الطهور. 3 - مستطرفات من الکلام. 4- مقابس الانوار و نفائس الابرار فی احکام النبی المختار و عترته الاطهار. که غایت فضل و احاطهء فقهیه و کثرت اطلاع او از اقوال و ادله را برهانی قاطع است و در اول آن مقداری از تراجم و شرح حال اکابر علماء عهد کلینی تا زمان خود را نگاشته است. 5- منهج الحقیق فی حکمی التوسعه و التضییق و غیر اینها و وفات صاحب مقابس بسال 1234 ه .ق . است. سیدباقربن سیدابراهیم کاظمی هم در مرثیهء شیخ اسدالله و تسلیت شیخ موسی کاشف الغطاء قصیده ای دارد و در آخر آن مطابق همین تاریخ 1234 ه .ق . (غرلد) مادهء تاریخ گفته است. وفات او در نجف واقع و در مقبرهء پدر زن خود شیخ جعفر کاشف الغطاء مدفون است. (ریحانه الادب ج 2 ص 445) (روضات الجنات ص 28).
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن عباس بن عبدالله بن حسین حسینی رودباری رانگوهی اشکوری از اولاد میر بزرگ است که مزار او در آمل است. مولد او سال 1276 ه .ق . وی بسال 1303 برای تحصیل علم بنجف رفت و در ذیقعدهء 1333 ه .ق . در نجف وفات یافت. یازده مجلد تقریرات بحث استاد خود شیخ حبیب الله رشتی را نوشت و کتابی بنام الاوانی من الذهب و الفضه، مستقلا نگاشته است. (الذریعه ج 2 ص 470 و ج 4 ص 370).
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (حاج مولی) ابن (حاج) عبدالله بروجردی. از اعاظم فضلاء اخیر است و در فقه و اصول ماهر و صاحب تصنیف است. وی نزد مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین تلمُّذ کرد و دختر او را تزویج کرد و از او فرزندان فاضل آمد و او مدعی افضلیت بر جمیع علمای عصر خویش بود و زندگانی او بسامان و نزد خاص و عام گرامی بود و عمری دراز یافت، ولی رأی او بر یک فتوی غالباً مستقر نبود و در آخر سال 1270 ه .ق . درگذشت و غالب بلاد شیعه مراسم تعزیت او بر پا داشتند. مسقط الرأس او بروجرد است. (روضات الجنات ص 28). سه پسر او جمال الدین، نورالدین و فخرالدین نام دارند و هر سه از علماء باشند. (المآثر و الاَثار) (الذریعه ج 1 ص 136 و 146).
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمدباقر موسوی اصفهانی. پدرش معروف به حجه الاسلام شفتی و حجه الاسلام اصفهانی است. و خود بسال 1290 ه .ق . درگذشته است. سیدمحمدرضا کاشانی معروف به کلهری از او اجازه دارد. (الذریعه ج1 ص146).
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد مؤمن معروف به ابن خاتون. از علمای قرن یازدهم هجری. عدهء بسیار از کتاب های خود را وی بکتابخانهء آستانهء رضویه بسال 1067 ه .ق . اهداء کرده است.