[اَ حارر / اِ حارر] (ع اِ) تره ایست که شتر را فربه کند. (منتهی الارب). اسحارّه.

[اَ] (ع اِ) جِ سَحر. بامدادها. (غیاث). || جِ سُحْر و سَحْر و سَحَر. شش های حیوانات. || جِ سِحر. افسونها. (غیاث). || مقطعه الاسحار؛ مقطعه السحور. (منتهی الارب). خرگوش. ارنب. (اقرب الموارد).

[اِ] (ع مص) در سَحَر شدن. بوقت سحر به جائی رفتن. در وقت سحر شدن. (زوزنی). در وقت سحر شدن و رفتن در آن وقت. (تاج المصادر بیهقی).

واژه های نزدیک