[اِ تِ] (ع مص) عقد زناشوئی بستن. (منتهی الارب). زن کردن خواستن. شوی کردن خواستن. نکاح کردن. (تاج المصادر بیهقی). نکاح. || آرامیدن با زن. (از منتهی الارب). آرامیدن با زن خواستن.