[اِ تِ] (ع مص) بزرگ شمردن. (منتهی الارب) (زوزنی). بزرگ دیدن کسی را. (منتهی الارب): پس یمین الدوله محمود را استعظام(1) کرد و شفیع شد تا از سر انتقام برخیزد. (ترجمهء تاریخ یمینی نسخهء خطی متعلق به کتابخانهء مؤلف ص 25). || بزرگ آمدن. (زوزنی). || بزرگی کردن. تکبر کردن. (تاج المصادر بیهقی). بزرگ منشی نمودن. (منتهی الارب). || مُعظم چیزی گرفتن. (منتهی الارب).