[اِ] (ع مص) آمادهء چیزی شدن و ایستادن. || ستیهیدن. (منتهی الارب). || سوده کردن. || سوده گردانیدن سم ستور: ارهصه الله؛ سوده گرداند خدای سم ستور او را. (منتهی الارب). || لنگانیدن ستور. (تاج المصادر بیهقی). || سخت گرفتن بغریم در تقاضا و در نظر داشتن او را: لم یکن ذنبه عن ارهاص؛ ای اصرار و ارصاد و انما کان عارضاً. || ارهاص حایط؛ بناکردن دیوار بگل. || ارهص الله فلاناً؛ کان خیر گردانید او را خدای. (منتهی الارب). || خوارق عاداتی که از نبی پیش از ظهور، ظاهر شود مثل نوری که در پیشانی آباء و اجداد پیغامبر(ص) لایح بود. حادث شدن امری خارق عادت پیش از بعثت نبی (از وی)، تا بر نبوت او دلالت کند. گفته اند ارهاص از قبیل کرامات است زیرا انبیاء پیش از نبوت در درجه از اولیاء کمتر نبوده اند. (تعریفات جرجانی). شرعاً نوعی از خارق عادتست که پیمبران را پیش از برگزیده شدن به پیمبری از جانب حق تعالی عطا میشود و سبب تسمیهء آن به ارهاص این است که در لغت ارهاص به معنی بناء خانه است که این خارق عادت اعلام به بناء خانهء پیمبری میباشد. کذا فی حواشی شرح العقاید. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به معجزه، کرامت و استدراج شود.