[اِ رَ] (ع اِ) آتش یا آتشدان یا برافروختگی آتش یا شدت آن. (منتهی الارب). آتشکده. || گوشت خشک. (منتهی الارب). گوشت خشک کرده شده به آفتاب. || گوشت اندک بریان کرده. || گوشت که در سرکه یک جوش داده در سفر همراه برند. (منتهی الارب). ج، اِرون (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)، اِرات. (تاج العروس).

[اَ رَ / رِ / اَرْ رَ / رِ] (اِ) ابزاری درودگران را از آهن بشکل تیغه ای بلند و باریک که دسته ای چوبین دارد و یک لبهء آن دندانه دار و تیز است که در بریدن چوب و آهن و جز آن بکار رود. و به تازی منشار خوانند. (صحاح الفرس). یوسه. منشار. مِقطل. شَبوث. کُلاّب. کَلّوب. (منتهی الارب). مخفف آن «ار» است. رجوع به ار شود :بیوراسب به پادشاهی بنشست و عاقبت او را بدست آورد و به ارّه بدو نیم کرد.