[اَ مَ] (ع ص) مرد بی زن. (منتهی الارب) (شمس اللغات). عزب یا زن مرده. || بیوهء بدبخت و فقیر. || محتاج و درویش و بیچاره. (منتهی الارب). مرد بی توشه. مسکین. (آنندراج). مفلس. ج، اَرامل، اَرامیل، اَرامله. (منتهی الارب). || سال کم باران. (کنزاللغات). سال کم نفع. (منتهی الارب). || سال بی باران. (منتهی الارب). || گوسپند که چهار دست و پای او سپید باشد. (کنزاللغات).

[اَ مُ] (ع اِ) جِ رَمْل.

واژه های نزدیک