[اِ] (ع مص) رقیق کردن. تُنُک گردانیدن. (منتهی الارب). تُنُک کردن. (تاج المصادر بیهقی). مقابل تغلیظ. || بنده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). رِقّ کردن. بنده گردانیدن. به بندگی گرفتن. || نیکو کردن سخن را. (منتخب اللغات). || بدحال گشتن. بدحال گردیدن. (منتهی الارب). || ارقاق عنب؛ به آخر رسیدن پختگی انگور سپید. (منتهی الارب).