[اَ] (حرف ربط) مخفف اگر، حرف شرط. وقتی که. هرگاه:

[ اَ / اَرر ] (اِ) مخفّف ارّه (درودگری).(برهان):

[اَرر] (ع اِ) اِرار. شاخی از درخت خاردار که آن را بر زمین زده نرم کنند و تر کرده و نمک بر آن پاشیده در زهدان ماده شتر داخل نمایند تا مانع لقاح دفع گردد. (منتهی الارب).

[اَرر] (ع مص) عمل اِرار کردن شتر ماده: اَرّ الناقه. (منتهی الارب). || راندن. || دفع کردن. (منتهی الارب). || درآمیختن. جماع کردن. (تاج المصادر بیهقی). مجامعت کردن. (زوزنی). || پلیدی رقیق انداختن و افتادن آن. (منتهی الارب). || آتش افروختن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). || آواز کردن بفیرندگی وقت غلبه: اَرّ المقامِر. (منتهی الارب).

[اُ] (اِخ)(1) نام شهری در معبر اسکندر مقدونی از باختر به سند. رجوع به ایران باستان ص 1773 شود.

[اُ] (اِخ)(1) کرسی مایّن، دارای 952 تن سکنه.

[اِ] (اِخ)(1) کرسی کانتن پادُکاله از ناحیهء سنتُ مِر، واقع در کنار لی، دارای 7538 تن سکنه. مصنوع آن آب جو و محصول آن غلات است و راه آهن از آن گذرد.

[اِ] (اِخ)(1) کرسی کانتن لاند از ناحیهء من دُمارسان، در کار اَدور، دارای 3864 تن سکنه. راه آهن از آن گذرد و دوک نشین است و آن مقر قدیم آلاریک دوم بود.

واژه های نزدیک