[اَ ضَ] (ع ص) سبز. (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب) : الذی جعل لکم من الشجر الاخضر ناراً. (قرآن 36/80).
[اَ ضَ] (اِخ) (بحر... یا خلیج...) از شعب پنجگانهء بحرالهند. رجوع به حبط ج 2 ص409 و 413 شود. دریای اخضر که اقیانوس مشرقی گفتیم و حد او آنک معلومست از آخر عمارت جنوب تا بخط استوا و جزیرهء واق واق و شهرهای واق واق و ناحیت چینستان و کرانهء شهرهای تغزغز و خرخیز است و مر این دریا را هیچ خلیج معروف نیست. (حدود العالم). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 470، 472، 474 و 479 شود. || جغرافیون عرب این نام را اکثر بمحیط کبیر و گاه بدریای سفید (مدیترانه) داده اند. (قاموس الاعلام ترکی).
[اَ ضَ] (اِخ) منزلی است قرب تبوک، بین آن و وادی القری، پیامبر (ص) آنگاه که به تبوک میرفت نزول فرمود و بدانجا مسجدی بوده است مصلی نبی (ص). (معجم البلدان). || اَخضر تُربه؛ وادیست که در آن سیلهائی که از سراه فرودآیند جمع شود. (معجم البلدان). || و گویند آبگیریست که طول آن سه و عرض وی یکروزه راه است. || و گویند اخضر و اخضرین موضعی است بالجزیره نمربن قاسط را. || و مواضع بسیار عربیه و عجمیه بنام اخضر خوانده شده است. (معجم البلدان). || بستانی گوید: اخضر، هوارسی است به اقصی مغرب افریقیه واقع در 14 درجه و 44 دقیقهء عرض شمالی و آنرا فرناند پرتقالی بسال 849 ه . ق. کشف کرد و در مسافت 500 هزارگزی مغرب آن، بین 13 درجه و 17 دقیقه عرض شمالی و 24 درجه و 27 دقیقهء طول غربی موقع جزائر رأس الاخضر و جزیره الملح و جز آنهاست و سکنهء این جزیره 80000 تن و آن مختص پرتقالیانست و کادا بسال 861 ه . ق. آنرا کشف کرده است. (ضمیمهء معجم البلدان). || کوهی است بطائف. (منتهی الارب). || در الجزایر در ایالت وهران نام کوهی و نام ولایتی است و در نزدیکی بن غازی نیز نام کوهی است. (قاموس الاعلام ترکی).
[اَ ضَ] (اِخ) ابن سحیط ابوحمزه. تابعی است.