[اِ مِ] (ع مص) سرخ گردیدن. (منتهی الارب). سرخ شدن. (تاج المصادر). || احمرار بأس؛ سخت شدن عذاب: احمر البأس؛ سخت شد عذاب. (منتهی الارب). || (اِمص) سرخی.