[اِ] (ع مص) سنگریزه انداختن: اَحصب الفرس؛ سنگریزه انداخت اسب بِسُم در رفتن. (منتهی الارب). || اعراض کردن. (منتهی الارب). || فراخ سالی یافتن. (زوزنی). || بابر شدن زمین. (زوزنی).