[اِ] (ع مص) خوبی. نیکی. صنیع. نیکوکاری. بخشش. بِرّ. ید. دست. ازداء. انعام. افضال. نیکی کردن. نیکوئی کردن :

[اِ] (اِخ) لنگرگاهی است بعدن.

[اِ] (اِخ) میرزا نواب ظفرخان. صاحب قاموس الاعلام گوید: او یکی از شعرا و امرای هندوستان است و وقتی ولایت کابل داشت و وی را دیوانی بفارسی است. وفات وی به سال 1073 ه . ق. بوده است.

واژه های نزدیک