[اِ] (ع مص) رخنه برآوردن. || به اصلاح آوردن. (زوزنی). سد ثلمه کردن. || فرمودن بنیکو کردن خرابی. (تاج المصادر). گرفتن رخنه و اصلاح کردن آن: اَثْلَلْت البیت؛ اذا امرت باصلاحه. || بسیارپشم شدن. (زوزنی). بسیارثله گردیدن.