[اَ بَ] (ص مرکب) مخفف آبادان. معمور. || (اِ مرکب) مخفف آبدان. گوی که آب باران در آن گرد آید. غدیر.

[اَ] (اِ) دودمان. تبار. خاندان. || (ص) سزاوار. مستحق. و بعض فرهنگها این کلمه را با ذال معجمه ضبط کرده اند. و هر دو صورت به تأیید شواهد محتاج است.

[اَ] (ع اِ) جِ بَدن. تن ها.

[اِ بِ] (ع اِ) کنیز و اسب.

واژه های نزدیک