[اَ] (ع اِ) پدر. باب. والد. بابا :
[اَ] (اِ) سنبل الطیب. (مخزن الادویه).
[اَب ب] (ع مص) ساز کردن. بسیج کردن. بسیجیدن (رفتن را). ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن. (تاج المصادر بیهقی). ساز رفتن کردن و بازآمدن. || مشتاق وطن شدن. آرزومندی زادبوم. || بساختن کاری را. (زوزنی). || دست بردن (بشمشیر). دست بشمشیر زدن ازبهر کشیدن. (تاج المصادر بیهقی). || جنبانیدن. اِبابت. اِباب.
[اَب ب] (ع اِ) گیاه. عشب. علف که چهاروا و بهائم خورد. آنچه از زمین روید. سبزه. || چراگاه. مَرعی. مرتع. گیاه زار. چمن.
[اَب ب] (اِخ) نام شهرکی به یمن.
[اِ ب ب] (اِخ) نام قریه ای از قراء ذوجبله به یمن.