(اسم، حرف) [alef] نخستین حرف الفبای فارسی؛ الف. Δ در حساب ابجد: «۱».

(اسم، صفت) [عربی، جمع: آلاف و اُلوف] [قدیمی] [alf] ۱. هزار؛ ۱۰۰۰. ۲. (اسم) در دورۀ نادرشاه، پنج‌هزار تومان.

(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] [alef] نام حرف «ا» در الفبای فارسی. Δ به سبب شکل آن شاعران قامت معشوق را در راستی به آن تشبیه می‌کنند: ♦ از همه ابجد بر میم و الف شیفته‌ایم / که به بالا و دهان تو الف ماند و میم (فرخی: ۲۴۶). ⟨ الف کوفی (کوفیان): [قدیمی] ۱. حرف الف در خط کوفی. ۲. [مجاز] هر چیز خمیده، به‌ویژه قامت.

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [elf] = الفت

(اسم، حرف) [alef] نخستین حرف الفبای فارسی؛ الف. Δ در حساب ابجد: «۱».

(اسم، صفت) [عربی، جمع: آلاف و اُلوف] [قدیمی] [alf] ۱. هزار؛ ۱۰۰۰. ۲. (اسم) در دورۀ نادرشاه، پنج‌هزار تومان.

(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] [alef] نام حرف «ا» در الفبای فارسی. Δ به سبب شکل آن شاعران قامت معشوق را در راستی به آن تشبیه می‌کنند: ♦ از همه ابجد بر میم و الف شیفته‌ایم / که به بالا و دهان تو الف ماند و میم (فرخی: ۲۴۶). ⟨ الف کوفی (کوفیان): [قدیمی] ۱. حرف الف در خط کوفی. ۲. [مجاز] هر چیز خمیده، به‌ویژه قامت.

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [elf] = الفت

واژه های نزدیک