(اسم) [پهلوی: arž] ‹ارج› [arz] ۱. (اقتصاد) سند بانکی که ارزش آن به پول خارجی معیّن شده باشد. ۲. (اقتصاد) پول خارجی که در داخل مملکت خریدوفروش شود. ۳. (بن مضارعِ ارزیدن) = ارزیدن ۴. [قدیمی] قدر و قیمت: ♦ بسنده کند زاین جهان مرز خویش / بداند همه مایه و ارز خویش (فردوسی: ۲/۲۶۲). ۵. [قدیمی] بها؛ نرخ.
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] [arz] نوعی صنوبر.
(اسم) [عربی: ارزّ] (زیستشناسی) [قدیمی] [a(o)roz] = برنج۱: ♦ روی هم آگندهاند آن نازها / چون ارز در دکهٴ رزازها (ایرجمیرزا: ۱۳۵).