(اسم) [عربی] [قدیمی] [adim] ۱. پوست دباغی‌شده؛ چرم: ♦ بر همه عالم همی‌تابد سهیل / جایی انبان می‌کند جایی ادیم (سعدی: ۱۵۷). ۲. پوست. ۳. [مجاز] روی چیزی؛ سطح: ♦ ادیم زمین سفرهٴ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱: ۳۳).