(اسم) ‹ارتجک› [قدیمی] [abranjak] برق؛ رعدوبرق؛ صاعقه: ♦ صحرای بی‌نبات پر از خشکی / گویی که سوخته‌ست به ابرنجک (دقیقی: ۱۰۳).