فرهنگ دهخدا

اسارهادن

[اَسْ سا هادْ دُ] (اِخ)(1)آسورحیدین(2). پادشاه آشور. وی پس از سناخریب، بر تخت آشور نشست و پادشاه عیلام، خوم بان خالداش دوّم، چون آشور را در جاهای دیگر مشغول و گرفتار دید، در مملکت بابل تاخت و تازهائی کرد و تا شهر سیپ پار پیش رفته با غنائمی بشوش برگشت (674 ق. م.). پس از فوت او، که چند روز بعد روی داد، برادر او زتاکو بتخت نشسته با آشور روابطی برقرار داشت. توضیح آنکه آشور در سال مجاعه بعیلام کمک کرد و دولت عیلام مجسمهء ربّالنوع سیپ پار را که در جزو غنائم آورده بود، پس داد. در زمان آسورحیدین آشور به اعلی درجهء قدرت رسید و غیر از عیلام در آسیای غربی دولتی نمانده بود که تابع آشور نباشد. (ایران باستان صص 136 - 137).