[اَ] (ع اِ) اَداه. آلت. آلت حصول. (وطواط). آلت حصول چیزی. افزار. ابزار. دست افزار. (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). ساز. سازکار. ساختگی. ج، ادوات : هر دو یگانهء روزگار بودند در همهء ادوات فضل. (تاریخ بیهقی ص101). و دیگر ادوات بزرگی و مهتری دانیم که ما را معذور دارد [ قدرخان ]. (تاریخ بیهقی ص217).

( اَ) [ ع. ] (اِ.) افزار، ابزار، آلت، وسیله.

(اسم) [عربی: اداة، جمع: اَدَوات] [adāt] ۱. ابزار؛ افزار؛ آلات. ۲. (ادبی) کلمه‌ای که به‌تنهایی معنی مستقلی ندارد: ادات شرط.

آلت، ابزار، دست‌افزار، لوازم، حرف

دستگاه , اسباب , الت کوچک , مکانيکي , جزء (اجزاي) , ابزار , انبر , الت , افزار , اجراء , انجام , انجام دادن , ايفاء کردن , اجراء کردن تکميل کردن , الت دست , داراي ابزار کردن , بصورت ابزار دراوردن , لوازم اشپزخانه , وسايل , ظروف

آدات یک منطقهٔ مسکونی در اسرائیل است که در استان جنوب (اسرائیل) واقع شده‌است.

واژه های نزدیک