[اِ] (ع مص) مقیم گردیدن در جائی. اقامت کردن بجائی. (تاج المصادر بیهقی). || لازم گرفتن کسی را. || میل کردن بسوی... میل کردن به. چسبیدن. (تاج المصادر بیهقی). || جاویدانه کردن. (تاج المصادر بیهقی). جاودانه کردن. (زوزنی): اخلده الله؛ همیشه داراد او را خدای. || دیر پیر شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || فرونشاندن آتش. (آنندراج).