فرهنگ دهخدا

اسفیدباج

[اِ] (معرب، اِ مرکب) اسفیدبا. اسفیدوا. اسفیذباج. سپیدبا. (زمخشری). معرب سفیدابا به معنی شوربای گوشت بی مصالح زرد که مریضان را دهند. (غیاث). بفارسی شوربا نامند و از جملهء اغذیه و آن مرقی است که از ادویهء حاره و گوشت مرغ و غیر آن و بقول و امثال آن که طعمی غالب نداشته باشد ترتیب دهند. لطیف و مرطّب و صالح الکیموس و موافق امزجهء سوداوی و صاحب سعال و قرحهء ریه و امثال آن است. (تحفهء حکیم مؤمن). طعامی که از گوشت و پیاز و روغن زیتون و کرفس و گشنیز پزند. (شعوری). بگمان من معرب اسپیدبا است و اسپیدبا آش ساده یعنی بی چاشنی و ترشی است. هر آش که در آن توابل و ابازیر نکنند. مقابل سکباج و امثال آن که ترش است. و مؤید این مدعا شواهد ذیل است: و من اخذه من هؤلاء فلیکن بغیر مری و لاخل و لکن مصلوقاً و اسفیدباجاً(1). (رازی کتاب دفع مضار الاغذیه از ابن البیطار). و از ترشیها که سخت ترش بود... پرهیز باید کرد... و طعامها و شرابهای نرم و اسفیدباها و ترشیهای معتدل باید خورد. (ذخیرهء خوارزمشاهی). || اسپیدباست یعنی شوربای ماست. (شعوری). آش اسفناج با ماست. رجوع به اسفیدباجات شود.

فرهنگ عمید

اسفیدباج

(اسم) [قدیمی] [esfidbāj] = سپیدبا

واژه های نزدیک