[اَ] (ع اِ) جِ سِرّ(1). رازها. (منتهی الارب). نهانی ها. بنات الصدور. (المرصع). بنات الضمیر. (المرصع). رجوع به سِرّ شود :

[اِ] (ع مص) پوشیدن. (منتهی الارب). پنهان کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). || ظاهر کردن. (منتهی الارب). آشکار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). پیدا کردن. || رسانیدن: اسر الیه حدیثاً؛ رسانید به وی سخن را. (منتهی الارب). رسانیدن سخن بکسی بسرّ : و اذ اسرّ النبیُ الی بعض ازواجه حدیثاً فلما نبأت به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض فلما نبأها به قالت من انبأک هذا قال نبأنی العلیم الخبیر. (قرآن 66/3). || در میان نهادن راز خود با کسی: اسرّ الیه بسرّه؛ در میان نهاد با وی راز خود را. (منتهی الارب).

[اِ] (ع اِ)(1) بلغت مغربی اسم نبات بحری است. منبت او در آبهای ایستاده و سواحل دریا بخصوص دریای قلزم و ساحل جده است و در ابتداء روئیدن یک ساق بقدر ذرعی و شبیه بحی العالم است و چون محاذی روی آب شود ازو برگ و شکوفه شبیه بمورد ظاهر میشود و ثمرش بقدر فندقی مستطیل و مزغب و با اندک بشاعه و چون بخورند از قلیل او سدر و از کثیرش سبات عارض میگردد و آن ثمر مرکب القوی و مسخّن و دلوک و بخور او جهت درد دندان و آشامیدن او با شیر تازه در محرور و با شراب در مبرود بغایت محرک باه و محلل صلابات و مفتح سدد و منعش حرارت غریزی و حابس بخارات و قدر شربتش از نیم مثقال تا یک درهم است و صمغ او لزج و بعد از خشکی شبیه بکندر در قوه و بارطوبت فضلی و جهت امراض بارده و رفع رطوبات از مفاصل بسیار مفید است. (تحفهء حکیم مؤمن). و رجوع بتذکرهء ضریر انطاکی ج 1 ص 46 شود. قرم.(2)و این درخت را صمغی است که آن را شوره نامند.

[اَ] (اِ) قسمی بنگ. نوعی از حشیش و بنگ و چرس.

[اَ] (اِخ) تخلّص حاج ملاهادی سبزواری حکیم. سبزواری. رجوع به هادی (حاج ملا...) شود.

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) ۱- جِ سِرُ؛ رازها، نهانی‌ها، سرها. ۲- جِ سَرَر و سُرَر؛ خط‌ها و شکن‌های کف دست.

( اِ ) [ ع. ] (مص م.)۱ - نهفتن. ۲- پوشیده با کسی سخن گفتن.

(اسم) [عربی، جمعِ سِّر] [asrār] = سِرّ

محرمانگی به مخفی نگه داشتن اطلاعات از اشخاص یا گروه‌های خاص -در عین بازگویی و به اشتراک‌گذاری آن با اشخاصی دیگر- گفته می‌شود. آنچه مخفی نگاه داشته می‌شود راز خوانده می‌شود.