[اُ تُ] (حامص) محکمی. قرصی. حصانت. رزانت. اِحکام. متانت. (مجمل اللغه) (زمخشری). استحکام. محکم کاری. دناج. رصافه. رصانت. طباخ. (منتهی الارب) : و او را [ کابل را ]حصاریست محکم و معروف به استواری. (حدود العالم).

فرهنگ معین

استواری

(~.)۱ - (حامص.)محکمی، سختی. ۲- ثبات، پایداری. ۳- امن یت، اطمینان.

فرهنگ عمید

استواری

(حاصل مصدر) [ost[o]vāri] ۱. محکمی؛ استحکام. ۲. محکم‌کاری. ۳. (نظامی) درجۀ استوار داشتن. = استوار ۴. [قدیمی] استقامت؛ ثبات؛ پایداری. ۵. [قدیمی] اطمینان.

استحکام، استقامت، استقرار، پایداری، تایید، تثبیت، تحکیم، ثبات، ثبوت، حصانت، محکمی، مقاومت، وثاقت ≠ سستی، نااستواری

در منطق ریاضی، یک سامانهٔ منطقی دارای ویژگی صحت یا درستی است، اگر و فقط اگر قواعد استنباطی آن فقط فرمول‌هایی را ثابت کند که به لحاظ معناشناسی آن معتبر باشد. در بیشتر موارد، آنچه در این باره مهم است این است که قاعده‌های آن درست باقی بمانند، اما به‌طور کلی همیشه اینطور نیست. کلمهٔ soundness از کلمهٔ المانی 'sund' از Gesundheit، به معنای سلامتی گرفته شده‌است. لذا برای اینکه بگوییم یک استدلال صحیح است به معنای این است که، طبق ریشه یابی، بگوییم آن استدلال سالم است.