[اِ تِ] (ع مص) نشانه شدن. (زوزنی). بنشانهء چیزی شدن. (تاج المصادر بیهقی). نشانهء چیزی شدن. خود را نشانه ساختن. نشانه کردن خود را: من صنف فقد استهدف. || بلند برآمدن. اهداف. بلند گردیدن. || پائیدن. || کوتاهی کردن دوشنده در دوشیدن. (منتهی الارب). || انتصاب. راست شدن.