[اِ تِ] (ع مص) ارادهء دیدن کسی کردن. || دریافتن نیکویی را در کسی. (منتهی الارب).تَوَسُّم خیر. || جستن و طلب کردن آهوان را در جای باش آنها بعد طلوع سهیل. (منتهی الارب). بصید شدن. (تاج المصادر بیهقی). برای شکار بیرون رفتن. || پوشیدن پای تابه را برای شکار آهو در گرما. (از منتهی الارب). || عاریت کردن پای تابه را برای شکار آهو در گرما. (منتهی الارب).