[اِ تِ] (ع مص) بازایستادن خواستن از حرام. || پارسائی کردن. بازایستادن از حرام. (منتهی الارب). عفت نمودن. پرهیزکاری کردن. || گرفتن شتر گیاه خشک را بزبان از بالای خاک و پاک کردن خاک آن.

فرهنگ عمید

استعفاف

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [estefāf] ۱. پارسایی کردن. ۲. خودداری از انجام کار حرام.