[اِ تِ لَ] (ع مص)(1) استطالت. دراز شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب). دراز کشیدن. || درازی. طول. || تکبر کردن. (منتهی الارب). گردن کشی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || دراز پنداشتن. طویل شمردن. || چندی از قومی کشتن زیاده از آنچه ایشان از قوم تو کشته اند: استطالوا علیهم؛ کشتند بیشتر از آنکه آنها کشته بودند. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

استطاله

(اِ تِ لِ یا لَ) [ ع. استطاله ] (مص ل.) ۱- دراز کشیدن.۲ - فزونی کردن. ۳- گردنکشی کردن.

فرهنگ عمید

استطاله

(اسم مصدر) [عربی: استطالَة] ‹استطالت› [estetāle] ۱. دراز شدن؛ به‌درازا کشیدن. ۲. (اسم) [قدیمی] درازی؛ طول.