[اِ تِ] (ع مص) گواهی خواستن. (غیاث) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). حاضر آمدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بگواهی خواندن. گواهی طلبیدن. بشهادت طلبیدن. (تاریخ بیهقی). || گواه کردن. (تاج المصادر بیهقی). گواه گذرانیدن. مؤلف صبح الاعشی گوید: استشهاد؛ الحاله الاولی فی استعمال الشعر فی صناعه الکتابه. و هو ان یورد (الکاتب) البیت من الشعر او البیتین او اکثر فی خلال الکلام المنثور مطابقاً لمعنی ما تقدّم من النّثر؛ و لایشترط فیه ان یُنبّه علیه بقال و نحوه کما یشترط فی الاستشهاد بآیات القرآن و الاحادیث النبویه، فان الشعر یتمیز بوزنه و صیغته عن غیره من انواع الکلام، فلایحتاج الی التنبیه علیه و اکثر مایکون ذلک فی المکاتبات الاخوانیات، مثل ما کتب به القاضی الفاضل الی بعض اخوانه یستوحش منه، و یتشوّق الیه:
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) ۱- شهادت طلبیدن، شاهد خواستن. ۲- شاهد آوردن. ۳- گفتههای کسی را به عنوان شاهدذکر کردن. ۴- شاهد خواستن برای اثبات دعوی.
(اسم مصدر) [عربی] [estešhād] ۱. شاهد آوردن از قول کسی در گفته یا نوشتۀ خود. ۲. (اسم) (حقوق) نوشتهای در مورد رد یا قبول یک موضوع با امضای شاهدان.
تاییدیه، شهادتنامه، صورتمجلس، گواهی
شهادت
عملیات استشهادی یا عملیات شهادتطلبانه در نگاه گروهی از مسلمانان عملیاتی است که انجام دهنده عملیات برای براورده کردن هدف آن، با علم به قطعی بودن از دست دادن جان، اقدام به انجام عملیات میکند و نیت و چگونگی انجام عملیات با معیارهای آن گروه از مسلمانان همخوانی داشته باشد.