[اِ تَ دَ] (مص) سِتَدن. گرفتن : نانی که وی و کسان وی خورده بودند در مدت صاحبدیوانی و مشاهره که استده اند آنرا جمع کرده اند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص307). || تسخیر کردن. تصرف کردن : همگان آفرین کردند که چنان حصاری بدان مقدار مردم استده شده. (تاریخ بیهقی ص111). مردی از مهتران عرب نام او حمدان قلعه ای داشت سخت عظیم استوار معتضد [ خلیفه ] بتن خویش آنجا رفت حمدان بگریخت و پسرش را فرمود تا در حصار استوار کند که آنرا ممکن نبود استدن. (مجمل التواریخ و القصص).

(اِ تَ دَ) (مص م.) سِتُدن، گرفتن.

(مصدر متعدی) ‹ستدن› [قدیمی] [estadan] دریافت کردن؛ گرفتن.

واژه های نزدیک