[اِ تِ مَ] (ع مص) همیشه داشتن چیزی را. (منتهی الارب). پیوستگی. || درنگ کردن در. (از منتهی الارب). || دوام خواستن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). دوام خواستن از چیزی. (منتهی الارب). همیشگی خواستن. (غیاث). || استدامهء طائر؛ نیک برآمدن مرغ در هوا. (منتهی الارب). || پریدن مرغ در هوا بی حرکت دادن بالها. پریدن و هر دو بال را حرکت ندادن. (منتهی الارب). || استدامهء غریم؛ نرمی کردن با بدهکار و بملایمت خواستن حق خود از او. (از منتهی الارب).

فرهنگ معین

استدامه

(اِ تِ مِ) [ ع. استدامه ] ۱- (مص م.) همیشه خواستن، پیوسته خواستن، دوام چیزی را خواستن. ۲- به درنگ انداختن. ۳- (مص ل.) همیشه بودن. ۴- (اِمص.) همیشگی.

فرهنگ عمید

استدامه

(اسم مصدر) [عربی: استدامَة] ‹استدامت› [قدیمی] [estedāme] ۱. همیشه بودن؛ دوام یافتن؛ دوام؛ همیشگی. ۲. دوام چیزی را خواستن.