فرهنگ دهخدا

استخوان دار

[اُ تُ خوا / خا] (نف مرکب) محکم و قایم. (غیاث اللغات). || با اعتبار و نفوذ. صاحب مکانت و منزلت و قدر. || اصیل. || دانا. || مجرّب.

فرهنگ معین

استخوان دار

(~.) (ص.) کنایه از: آدم اصیل و خانواده دار.

فرهنگ عمید

استخوان دار

(صفت فاعلی) [osto(e)xāndār] ۱. دارای استخوان. ۲. جانوری که بدنش استخوان دارد. ۳. [مجاز] اصیل، نجیب، شریف، ارجمند، و دارای نفوذ.