[اِ تِ] (ع مص) دوست داشتن. || استحباب بر؛ برگزیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). گزیدن بر. اختیار. ترجیح. نیکو شمردن چیزی را. (از منتهی الارب). || سزاوار شدن. || تا دیر ماندن آب در شکنبهء شتر و تشنه ناشدن وی از آن. (منتهی الارب). || (اصطلاح شرع) مقابل وجوب، کراهت، حرمت و مترادف ندب است و هو ما یستحق فاعله المدح و الثواب، و لایستحق تارکه الذنب و العقاب.
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) ۱- خوب و نیکو شمردن. ۲- مستحب دانستن.
(اسم مصدر) [عربی] [estehbāb] ۱. (فقه) مستحب بودن امری. ۲. [قدیمی] خوب و نیکو شمردن.
مستحب در لغت به معنای دوست داشته شده و پسندیده شده است و در اصطلاح فقه اسلام، عملی است که انجامش بر مکلَف مطلوب است و پاداش دارد ولی ترک آن عذاب ندارد. مانند: نماز شب. تعداد مستحبات بسیار زیاد است و قابل شمردن نیست