[اِ تِ لَ] (ع مص) استحالت. شدن و گشتن از جائی به جای دیگر. بگشتن. گردیدن. || از حالی به حالی گردیدن. از حال بگردیدن. (تاج المصادر بیهقی) :

فرهنگ معین

استحاله

(اِ تِ لِ) [ ع. استحاله ] ۱- (مص ل.) دگر گشتن، دگرگون شدن.۲ - (اِمص.) دگرگونی.

فرهنگ عمید

استحاله

(اسم مصدر) [عربی: استحالَة] ‹استحالت› [estehāle] ۱. از حالی به حالی شدن؛ برگشتن از حالی به حالی؛ دگرگون شدن. ۲. [قدیمی] محال و غیرممکن بودن.

تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تغییر، دگرسانی، دگرگونی، مستحیل مسخ

مطهرات یا پاک‌کننده‌ها در احکام اسلامی به چیزهائی گفته می‌شود که با استفاده از آن‌ها می‌توان چیزی که نجس شده را پاک کرد.

واژه های نزدیک